قبل از شروع نوشتن
باید همه این ایدههای بینظیری را که در ذهن دارید سازماندهی کنید. باید آنها را به شکلی روی کاغذ بیاورید که قابل استفاده باشد. چرا؟
چون حافظه فراموش کار است و همه آن ایدههای خوب را نمیتوانید به حافظه خود بسپارید. همچنین خلاقیت شما احتمالاً بسیاری از حفرههای تاریک داستان را پر خواهد کرد و این میسر نیست مگر بانوشتن همه این ایده ها.
شما به پروندههایی برای طراحی نیاز دارید و باید این کار را به شکلی انجام دهید که تمایل شما را به نوشتن از بین نبرد.
مرحله اول
یک ساعت وقت بگذارید و داستان خود را در یک جمله خلاصه کنید. چیزی مانند این: « یک فیزیکدان شرور تلاش میکند تا در زمان به عقب باز گردد تا عیسی مسیح را به قتل برساند» این خلاصه اولین رمان من است این جمله همیشه به شما خدمت خواهد کرد. این یک تصویر بزرگ است مانند اولین مثلث از آن مثلثهایی که یک دانه برف زیبا را میساختند.
بعدها وقتی که میخواهید کتاب خود را پیشنهاد بدهید، این جمله باید در ابتدای آن قرار گیرد. این همان چیزی است که به فروش کتاب شما به ناشر، به کمیته بررسی و به بازاریاب، صاحب کتابفروشی و در نهایت خواننده نهایی کمک میکند. بنابراین بهترین جملهای را که میتوانید انتخاب کنید.
چند راهنمایی برای اینکه جمله مناسبی آماده کنید:
هر چه کوتاهتر بهتر، سعی کنید زیر ۱۵ کلمه باشد.نام هیچ شخصیتی را نبرید، بهتر است بگویید « یک هنرمند معلول» تا اینکه بگویید جین دو.
تصویر سراسری را به تصویر شخصی متصل کنید. کدام شخصیت قرار است در این داستان بزرگترین بازنده باشد؟
حال بگویید هدف او چیست؟
تبلیغات یک خطی را که در روزنامهها نوشته میشوند مطالعه کنید. نوشتن یک توصیف یک خطی نوعی هنر است.
مرحله دوم
یک ساعت دیگر وقت صرف کنید و این جمله را به یک پاراگراف کامل توصیف کننده داستان تبدیل کنید که در آن بزرگترین چالش یا معضل و پایان داستان نقل شود. این مانند دومین مثلثی است که شکل میکروسکوپی دانه برف را میسازد.
من میخواهم یک ساختار داستانی با سه چالش و یک پایان تهیه کنم. هر معضل یک چهارم کتاب را شامل میشود و یک چهارم نهایی هم به پایان داستان اختصاص مییابد. نمیدانم چنین ساختاری ایده آل است یا نه فقط این سلیقه شخصی من است.
اگر به ساختار سه بخشی اعتقاد دارید، آنگاه اولین چالش در پرده اول پایان مییابد. دومین چالش در میانه پرده دوم پایان مییابد.
در سومین پرده همه چیز را به پایان می رسانید. اگر بخش اول چالش بخش اول داستان شما با عوامل بیرونی رقم بخورد مشکلی ندارد. اما من فکر میکنم دو چالش بعدی باید حول شخصیت اصلی داستان رقم بخورد و او کسی است که معضل بزرگ را حل میکند. همه چیز بد و بدتر میشود. میتوانید در پروپزال خود یک پاراگراف اضافه کنید. این پاراگراف چند جمله دارد. جمله اول فضا و ساختار داستان را توصیف میکند. سه جمله برای هر چالش داستان خود مینویسید. و در جمله آخر هم پایان داستان خود را بیان میکنید. این پاراگراف را نباید با چیز دیگری اشتباه بگیرید فقط خلاصه ای از کل داستان شماست. توصیف پشت جلد نیست که در آن فقط خلاصه ای در مورد بخش اول داستان ارائه می شود!
مرحله ۳
در مراحل قبل فقط یک نگاه سطح بالا به رمان داشتیم. اما اکنون باید برای هر کاراکتر یا شخصیت جزییات بیشتری بیان کنید. شخصیتها مهمترین بخش از هر رمانی هستند و زمانی که برای طراحی هر کدام از آنها صرف میکنید در حقیقت یک سرمایه گذاری ارزشمند است. برای هر کدام از شخصیتهای داستان خود یک ساعت وقت صرف کنید و یک صفحه برای آنها بنویسید که در این صفحات:
نام شخصیت خلاصهای یک جمله ای از شخصیت و نقش او در سیر داستانانگیزه شخصیت او چه چیزی را به شدت میخواهد.
هدف این شخصیت چه چیزی را شدیداً میخواهد.تضادها و چالشهایی که شخصیت مربوطه با آن روبرو میشود. چه چیزی مانع او در رسیدن به هدفش میشود. تجلی شخصیت او چه میآموزد چه تغییری میکند؟ یک خلاصه یک پاراگرافی از خط سیر داستانی شخصیت
یک نکته مهم
ممکن است بازگردید و خلاصه یک جمله ای یا یک پاراگرافی خود را مورد بازبینی قرار دهید. ادامه دهید راه درستی میروید شخصیتهای شما در حال آموختن چیزهایی درباره داستان شما هستند. این کار بسیار خوب است در هر مرحله از فرایند نوشتن بازگردید و بخشهای قبلی را مورد باز بینی قرار دهید.
این کار فقط یک کار خوب نیست بلکه انجام آن اجتنابناپذیر است. وقتی که به این شکل نوشتههای خود را بازبینی میکنید کیفیت کار به مراتب بهتر میشود چون بازبینی و بررسی مجدد رمانی که ۴۰۰ صفحه شده است کار آسانی نیست.
یک نکته مهم دیگر
نیازی نیست کامل باشد. هدف فرایند طراحی این است که شما را مرحله به مرحله پیش ببرد. حرکت رو به جلوی خود را حفظ کنید. همیشه میتوانید بازگردید و مشکلات را برطرف کنید میتوانید هر تغییری که میتواند داستان شما را بهتر کند بعدا انجام دهید. بازنگری نباید سبب شود رشته کار از دست شما خارج شود.
مرحله چهارم
در این مرحله باید از فضای کل داستان دیدگاه مناسبی داشته باشید و چیزی در حدود یک یا دو روز زمان لازم دارید. صادقانه بگویم حتی ممکن در این بخش از کار یک هفته وقت صرف کنید، اشکالی ندارد. باید این کار را به خوبی انجام دهید چون یک داستان به هم ریخته و تکه تکه کار شما را در مراحل بعد سختتر میکند. بنابراین فقط داستان توسعه دهید چند ساعت وقت بگذارید و هر جمله را به یک پاراگراف کامل تبدیل کنید. همه پاراگراف های شما به غیر از آخری باید به یک حادثه یا فاجعه منتهی شود. و پاراگراف آخر شما باید پایان داستان را روایت کند.
این کار بسیار سرگرم کننده و در انتهای این تمرین یک صفحه با ارزش از استخوان بندی رمان خود را در دست دارید. اگر نوشتههای شما در این مرحله بیش از یک صفحه شده است اشکالی ندارد. آنچه مهم است این است که طرح شما کم کم شکل یک رمان را به خود میگیرد. تضادها و تناقضها را میشکافید. اکنون چیزی شبیه به پروپزال آماده کردهاید.
مرحله پنجم
یک یا دو روز وقت صرف کنید و از هر شخصیت اصلی توصیفی یک صفحهای و از شخصیت های مهم توصیفی نیم صفحه ای بنویسید. اینها معرفی نامههای شخصیتهای اصلی داستان شما هستند و باید داستان را از دید آن شخصیتها بیان کند و هیچ تردیدی به خود راه ندهید هر جا لازم بود بازگردید و در مراحل قبل اصلاحات لازم را اعمال کنید چون شما چیزهای جدیدی درباره شخصیت های داستان کشف کردهاید!
این بخش لذت بخشترین قسمت از کار است و اخیراً من از معرفی نامه شخصیتها برای پروپزال خودم استفاده کردم. باید بگویم ویراستاران عاشق آن شدند. چون آنها داستانی را که بر پایه شخصیت ها روایت میشود دوست دارند.مرحله ششم
اکنون شما یک ساختار ساده داستانی و چند رشته داستانی از هر شخصیت در اختیار دارید. اکنون یک هفته وقت صرف کنید و خلاصه یک صفحهای خود را به خلاصه ای چهار صفحه ای بسط دهید.
در حقیقت دوباره خلاصه یک صفحهای خود را از مرحله چهار بسط میدهید و هر پاراگراف را به یک صفحه کامل تبدیل میکنید. این کار بسیار جالب و سرگرم کننده ، چون در حال ایجاد منطقی سطح بالا در داستان هستید و تصمیماتی استراتژیک میگیرید. بدون شک به عقب باز میگردید و مشکلاتی را رفع خواهید کرد چون دید جامع تری از داستان کسب کردهاید و ایده های جدیدی به ذهن شما خطور کرده است.
مرحله هفتم
یک هفته دیگر وقت صرف کنید و توصیف خود را از شخصیتها به جدولی تکامل یافته از همه جزییات آنها که برای شناختنشان لازمه بسط دهید. یک توصیف استاندارد میتواند شامل سال تولد، توصیف خصوصیات فردی و ظاهری، سوابق، انگیزهها، اهداف و… شود.
مهمتر از همه اینکه این شخصیتها چگونه در پایان داستان تغییر میکنند؟ این در حقیقت بسط دادن کار شما در مرحله سوم است، که به شما چیزهای زیادی درباره شخصیتهای داستان میآموزد. احتمالاً مراحل یک تا شش را مورد بازبینی مجدد قرار میدهید و شخصیتهای شما واقعیتر میشوند آنها دارای احساس میشوند و هر کدام سهم بیشتری از داستان میخواهند. این خوب است داستانهای ارزشمند را شخصیتهای آن به پیش میبرند. برای این کار تا آنجا که میتوانید وقت بگذارید و با دقت عمل کنید.
وقتی که این کار را انجام دادید که ممکن است یک ماه طول بکشد. بیش از آنچه که برای نوشتن یک پروپزال نیاز دارید، در اختیار شماست. اگر رمان نویسی باشید که اثری از شما منتشر شده است، می توانید پروپزال خود را بنویسید و حتی قبل از اینکه رمان خود را بنویسید آن را به فروش برسانید. اما اگر هنوز هیچ کار شما منتشر نشده است قبل از فروش باید رمان خود را بهطور کامل بنویسید. این منصفانه نیست، البته زندگی منصفانه نیست و البته دنیای رمان نویسی بیش از همه غیر منصفانه است.
مرحله هشتم
ممکن است در این مرحله دچار تردید و دو دلی شوید نوشتن داستانی که ممکن است به فروش نرود. و ممکن است بلافاصله شروع به نوشتن رمان خود کنید. اما قبل از این چند کار هست که باید انجام دهید به کمک آنها میتوانید اولین تجربه خود را سادهتر کنید. اولین کاری که باید انجام دهید این است که آن چهار صفحه خلاصه خود را به لیستی از سکانسها تقسیم کنید که برای پیش بردن داستان و تبدیل آن به یک رمان نیاز دارید و ساده ترین راه برای این کار استفاده از یک جدوله و اگر از کامپیوتر استفاده میکنید میتوانید از نرم افزار اکسل استفاده کنید.
برای برخی از نویسندگان که فقط عادت به نوشتن دارند استفاده از جداول در وهله اول ترسناک به نظر میرسد. اما این کار ارزشش را دارد آنرا انجام دهید. حتی اگر لازم است کار با آن نرم افزار را بیاموزید حداکثر یک روز وقت شما را خواهد گرفت ولی یک عمر بدرد شما میخورد.
بسیار خوب از خلاصه چهار صفحه ای خود
جدولی بسازید. برای هر صحنه فقط یک خط بنویسید. در ستون بعد آن دیدگاههای شخصیتها را بنویسید. در ستون بعد جدول خود بگویید چه اتفاقی میافتد. اگر میخواهید بیشتر از تخیل خود استفاده کنید میتوانید ستونهای بیشتری به حدول خود اضافه کنید و در آنها چیزهایی بنویسید به عنوان مثال میخواهید این سکانس چند صفحه از رمان را به خود اختصاص دهد. در جدول میتوانید با یک نگاه خلاصه ای از کل هر صحنه را ببینید و تغییراتی را که میخواهید اعمال کنید.
جدول من معمولاً تا ۱۰۰ خط حجم میگیرد که از یک خط برای هر سکانس شروع شده است. همچنان که در حال بسط دادن داستان هستم، نسخههای جدیدتری از داستان خودم را در جدول وارد میکنم و اصلاحات لازم را اعمال میکنم. این کار برای آنالیز داستان فوقالعاده با ارزشه این کار ممکن است یک هفته به طول بینجامد اما وقتی که کار شما تمام شد میتوانید برای هر فصل کتاب خود یک شماره صفحه مشخص کنید و فصل بعدی را شروع کنید.
مرحله نهم
در این مرحله میتوانید بنشینید و اولین تلاش واقعی خود را برای نوشتن انجام دهید و اولین پیش نویس داستان را آغاز کنید. از سرعتی که داستان از انگشتان شما به پرواز در میآید متحیر خواهید شد. من نویسندگانی را دیدهام که در این مرحله و به خصوص شبها با سه برابر سرعت خود مینوشتهاند. حتی گاه پیشنویس اول کیفیتی به مراتب بهتر از پیش نویس سوم دارد.
ممکن است فکر کنید که همه خلاقیت شما در این مرحله تراوش میکند. اما در حقیقت اینطور نیست و این حاصل زحماتی است که در مراحل قبل برای نوشتن متحمل شدهاید. من فکر میکنم این بخش سرگرم کننده کار است، چون تعداد زیادی مشکلات منطقی در مقیاس کوچک ظهور میکنند که میتوانید روی آنها کار کنید. قهرمان داستان چگونه از آن درختی که با تمساحها احاطه شده است پایین آمده و شخصیت زن داستان را که در قایقی آتش گرفته است نجات میدهد؟ اکنون زمان آن است که مسئله ها را به سلیقه خود حل کنید! اما این سرگرم کننده است چون میدانید که ساختار اصلی داستان به خوبی کار خود را انجام میدهد. و اکنون باید فقط مشکلات کوچکی را حل کنید، و به همین دلیل است که سرعت نسبی بالای برای نوشتن دارید.
این مرحله از نوشتن واقعا جالب و سرگرم کننده و من از نویسندگان بسیاری شنیدهام که این بخش از داستان را بسیار سخت و طاقت فرسا میدانند، و دلیل آن هم مشخص است آنها نمیدانند پس از این چه اتفاقی خواهد افتاد.
واقعاً متاسفم! زندگی برای این گونه نوشتن بسیار کوتاه است! برای اینکه اولین پیش نویس داستان خود را آماده کنید نیازی نیست ۵۰۰ ساعت وقت صرف کنید، در حالیکه میتوانید آنرا در ۱۵۰ ساعت و با کمترین مشکلات بنویسید. و با محاسبه زمانی که برای طراحی داستان بهکار بردید باز هم جلوتر هستید.
معمولاً در میانه نوشتن اولین پیشنویس باز میگردم و بهعنوان استراحت مشکلات طراحی خود را در داستان برطرف میکنم و قسمتهایی را که به نظر تکه تکه میآیند به یکدیگر متصل میکنم.
بله، طراحی هیچ کس بدون عیب و کامل نیست. این طبیعی است پس نگران نباشید. طراحی داستان از بتن ساخته نشده است که نتوانید آنرا تغییر دهید بلکه طرح داستان با شما زندگی میکند.
اگر طراحی داستان خود را اصلاح کنید و این کار را به خوبی انجام دهید وقتی که به نوشتههای اولیه خود مراجعه میکنید ممکن است از خواندن طرح اولیه خود به خنده بیفتید!
این ممکن است برای هر نویسنده بزرگی رخ دهد. و از اینکه اکنون داستان شما چقدر عمیق و مفهومی شدهاست بهوجد بیایید.
سالهاست که من روش دانه برفی را به صد ها نویسنده در کنفرانس های مختلف آموزش دادهام و این مطلب را در اینترنت قرار دادهام و اکنون در حدود دو میلیون و چهارصد هزار بار بازدید داشته است و نویسندگان زیادی در مورد آن نظر دادهاند برخی این روش را دوست دارند و برخی هم آنرا نمیپسندند و توصیه من این است اگر این روش به شما کمک میکند از آن استفاده کنید حتی می توانید فقط بخشهایی را که به شما کمک میکند استفاده کنید.
من رمان خودم را به روش دانه برفی نوشتم از نتیجه کار راضی بودم. برای نوشتن به ابزاری نیاز دارید که اختصاصاً برای داستان نویسی طراحی شده باشد حال می خواهد روش دانه برفی باشد یا هر روش دیگری آن را شناسایی کنید و از آن استفاده کنید!
پی. نوشت
3 پاسخ
سلام به استاد عزیزم خانوم حسنلوی مهربان
واقعا نمیدونم چطوری از شما تشکر کنم بابت مطالب خوبتون شما دقیقا به نکته هایی اشاره میکنید که در نوشتن یک جور معضل اساسی یا چالش برانگیز برای نویسنده است. امیدوارم بحث رمان نویسی رو همچنان ادامه بدید و ما استفاده کنیم.❤
خوشحالم که مطالب مفید بوده، حتما سارا جان عزیز
چقدر جالب نوشتن یک داستان را توضیح داده بودکاش قبل از نوشتن داستانم این مطلب را خونده بودم و حالا هم فکر کنم هر چند وقت زیادی باید صرف کنم و به اون داستان کوتاه نرسم ا دوباره به بازبینی داستانم برگردم