برای اینکه منظور از این قسمت گفتار مشخص شود، اجازه دهید با یک مثالی که همهی ما با آن سر و کار داشتهایم آغاز
کنیم: قرآن !
نقل است از معصوم (ع) که هر آیه از قرآن مجید دارای هفت معنی است و هر معنی از آن معانی حاوی هفت بطن است.
اگر بخواهیم از دید ریاضیات بشری هم به این حدیث بنگریم، هر آیه از قرآن ۴۹ معنی دارد! درک این موضوع برای عقل بشری ما کمی سخت است، اما این همه تفسیرها و توضیحها که بر آیههای قرآن نوشته شده و مینویسند و حجمی چندین و چند برابر خود قرآن پیدا کرده است، موید همان حدیث است.
اگر چه بیان انسان قابل قیاس با کلام حق تعالی نیست و بارها از آن پستتر است، اما نویسندگان نیز سعی میکنند
مفاهیم استعاری و سمبلهایی در داستان قرار دهند تا در پس ظاهر داستان و ماجرای ظاهری آن، مفاهیم والاتر و معناگرایانهتری را به خوانندگان منتقل کنند.
برای نمونه در داستان «گلدستهها و فلک» میتوان پرسشهای زیادی را مطرح کرد و سمبلهایی را متصور شد: اولاً در نام داستان (گلدستهها و فلک)، کلمهی «فلک» ابهام آمیز است.
منظور کدام فلک است؟ آیا منظور آلتی چوبین است که تسمهای در وسط آن قرار داده، کف پای مجرمان را بدان بسته و چوب زنند؟ یا منظور گردون، سپهر و جای گردش ستارگان است؟
خود «گلدستهها» استعاره از چه هستند و چرا راه ورود به آنها همیشه قفل است؟
بالا رفتن از گلدستهها به چه معنی است و چرا اینقدر در دل اشتیاق ایجاد میکند؟
کاراکتر معلمی که خود، معتاد به تریاک است و از «کراهت نوشتن نام خدا با دست چپ» حرف میزند را نمایندهی چه قشری میدانید؟
ماجرای نوشتن با دست چپ و راست را چگونه میبینید؟
چرا در حین فلک شدن باز هم چشم راوی به گلدستهها افتاد و از خودش میپرسید:« اگر نصفه کاره نمانده بودند. »
معنی قفل کردن مجدد راه پلههای مسجد چیست؟
استفادههای مکرر نویسنده از فلاشبکها برای چیست
پاسخ شما به این پرسشها چیست؟
میتوان به این پرسشها پاسخهایی داد که البته موافقان و مخالفانی خواهد داشت و شاید بتوان تا حدی به منظور حقیقی جلال آل احمد از نگارش این داستان پی برد .
آخرین دیدگاهها