شخصیتپردازی در داستان، به دو طریق انجام میگیرد:
پرداخت مستقیم
شامل پرداختن به مشخصات ظاهری و خصوصیات اخلاقی شخصیت میشود.
خصـوصیـات ظاهـری: در این پرداخت، نویسنده بهطور صریح و مستقیم، مشخصات ظاهری یکی از شخصیتهای داستان را بازگو میکند.
مثال:
مادر بزرگ با پدربزرگ خیلی فرق داشت. او زن لاغر و ریز نقشی بود که موهای سرش پاک سفید شده بود و آنها را به شکل گلوله مضحکی پشت سرش جمع میکرد و خیلی هم حرف میزد.( از کتاب «پولیانا چشم و چراغ کوهپایه» اثرآناماریاماتونه ، ترجمه محمد قاضی )
پرداخت مستقیم خصوصیات ظاهری شخصیت، معمولاً در داستانهایی صورت میگیرد که شخصیتهای بسیاری دارند و نویسنده در طول داستان، مجال پرداخت غیرمستقیم مشخصات ظاهری همه آنها را پیدا نمیکند.
خصـوصیـات اخـلاقـی: در بعضی از داستانها میبینیم که وقتی یکی از شخصیتها وارد داستان میشود، نویسنده برای معرفی او به خواننده، صفتهایی را به او نسبت میدهد: «علی پسر درس خوانی بود و همیشه سعی میکرد به دوستانش در یادگیری کمک کند.» در چنین توصیفی، نویسنده بدون آنکه درس خوان بودن و کمک علی را طی یک حادثه به خواننده نشان بدهد، بهخیال خودش کار را راحت کرده و خواسته با یک جمله، این خصوصیت را به اطلاع خواننده برساند. اما نکته قابل توجه ایناستکه چنین توصیفی، از قوت داستان میکاهد. نویسنده باید عادتها ، خصلتها و خصوصیتهای اخلاقی شخصیتهای داستانش را در گفتوگوها و حادثههایی که در طول داستان اتفاق میافتد، به خواننده نشان بدهد. از این طریق، خواننده خودش به این نتیجه میرسد که شخصیت داستان، چه رفتارها یا خصوصیاتی دارد.
۲٫پرداخت غیر مستقیم:
این نوع پرداخت نیز دربرگیرنده خصوصیات ظاهری و اخلاقی شخصیتهای داستان است، اما نه بهطور صریح ومستقیم، بلکه نویسنده تلاش میکند تا از طریق گفتار و رفتار شخصیتها، آنها را به خواننده معرفی کند.
خصـوصیـات ظاهـری: ابزار پردازش شخصیت این نوع پرداخت بیشتر در داستانهایی دیده میشود که یک شخصیت اصلی داشته باشند.
در چنین داستانهایی، نویسنده کمتر به معرفی مستقیم و بدون واسطه ظاهر شخصیت در یک یا دو جملهمیپردازد. بلکه در قسمتهای مختلف داستان و به شکل غیر مستقیم، نشانههایی از ظاهر شخصیت را به خوانندهنشان میدهد.
مثال: استاد، چشمهای درشتش را به کتاب دوخت. به ریش بلند و سفیدش که مثل برف بود، دست کشید و با صدایگرفتهای گفت…
دختر، شال قرمز روی سرش را کمی جلو کشید و عینک آفتابی قاب طلاییاش را به چشم زد .
خیلی بهتر است که نویسنده، بهجای آنکه شروع کند به توصیف لباسها و شکل و قیافه استاد، همه اطلاعات لازمرا در لابه لای اتفاقی که قرار است در کلاس بیفتد، به خواننده منتقل کند.
خصـوصیـات اخـلاقـی: نویسنده باید تلاش کند با بهوجود آوردن یک حادثه، نشان دهد که شخصیت داستانش،چه خصوصیاتی دارد.
مثلاً: اگر خسیس است، بهجای آنکه در یک کلمه و به راحتی بگوید: «احمد پسر خسیسیاست.» باید کمی به خودش زحمت بدهد. حادثه ای خلق کند و در خلال آن، نشان دهد که احمد خسیس است یا گفتوگویی ترتیب دهد و در میان آن، خسیس بودن را بگنجاند.
آخرین دیدگاهها