چرا فعلها که منفی میشوند؛ داستان شما غیر قابل پیشبینی و جذاب میشود؟
وقتی که شما فعلی را منفی میکنید یا وقتی که پاره جمله استفاده میکنید. این باعث تعلیق و انتظار خواننده میشود. در این متنها وقتی راوی داستان میخواهد توضیحی در مورد خودش به مخاطب ارائه کند یک شرح کوتاهی میدهد. مثلاً من کی هستم و اگر شما به جملات راوی نگاه کنید در چند جمله اول فعلهای جمله منفی است بهعنوان مثال:« من یک آزمون ریاضی نیستم. نه یک هنرمند و یا یک مطرب نیستم که دانشمند موسیقی هم باشم. من ریاضیدان تلویزیون نیستم که مصاحبه کنم. من لرزش و یا یک نمودار کاملاً خطی هستم».
دقت کنید با چهار فعل منفی دار یک جمله با فعل مثبت متن خود را پیش میبرد. من اینها نیستم اما من لرزش و یا یک نمودار کاملاً خطی هستم.« یعنی سادهام»
ادامه متن را همراه باشید.«رنگ عوض کردن یک سیال در رابطه کاملاً خاموش با دریا هستم. من روشی هستم که شما میدانید که چطور داخل خطوط را رنگ کنید». در واقع به موضوع گفته شده روش و شخصیت میدهد و خود را بهعنوان یک روشی که به اسم معنا میدهد معروفی میکند. «من روشی هستم که شما میدانید که چطور داخل خطوط را رنگ کنید و انگشتان دست خود را در لیوان شراب گیر بیاندازید.»
شاید برای شما هم این سوال پیش بیاد که آیا این نثر خودبهخود شاعرانه است؟ در پاسخ باید بگویم شما وقتی یک چیزی را در غیر جای خودش استفاده میکنید و ترکیب جمله بندیش درست در میآید شما وارد حوزه نثر جذاب شاعرانه شدید بدون این که شما شاعریت انجام بدید.
«نه، آنگاه، آره» موقعی که جمله را با نه شروع میکنید. مثل:« راه نمیروم، پرواز نمیکنم» اینجا دو فعل منفی باعث میشود که جمله بعدی مورد پذیرش خواننده باشد و یک شرح یا دلیل میآوریم و بعد خواننده غافلگیر میشود.« راه نمیروم، پرواز نمیکنم، من میخزم».
«نه غزلهای یک شاعر، نه فرمهای شعرهای کوتاه کافهرو و خنده پا منبریها از شغل، نه امضاء شکل مرغابی، برای یادگاریهای گنج کتابخانه یک آدم تنها که خود را دارد و جیبهایش، به چهار ریالی که با آن میتواند پرسه بزند و خود را در یک هفته نامه به اندازه یک ستون جا دهد.»
دقت کنید در این میخواهد بگوید:«نه سیاه و نه سفید» اینجا میگوید نه آدم کافهرو اینجا میآید این آدم کافه رو تشریح میکند و میگوید این هم نمیخواد، باشم.
در اینگونه متنها در ذهن خواننده سوال پیش میآید و حدسهای که خواننده میتواند بزند در مورد دردسرها و گرفتاریهایش همه آنها که حدس میزند نویسنده در مورد وضعیت و گزارش وضعیتهایش که به ذهن خواننده میرسد همه آنها را میآید و تشریح میکند و میگوید که ممکن است که شما فکر کنید که من اینطوری هستم منتهی چارچوب و آن فرایند داستانگوی را معمولاً با توجه به فعل منفی میآورد.
آخرین دیدگاهها