یکی از نکتههای مهم در نوشتن داستان، زبان داستان است. زبان را بهعنوان وسیله در داستاننویسی نبینید، بلکه زبان خود داستان است. فرم و محتوا نیست که از هم جدا باشند. اینها بههم تنیده شدهاند.
نوشتن داستان با یک زبان ویژه و خاص است و همین زبان استکه میتواند در درون شما تاثیرگذار باشد. و اگر با یک زبان متفاوت نوشته شود، دیگر آن تاثیر را نمیگذارد.
میتوانیم بهعنوان مثال از نمونههای بارز و با ارزش صادق چوبک را نام برد و مشاهده کرد که چقدر مهم است یک شخصیت را بتوانیم با آن زبان بسازیم و آن زبان شخصیت را بگیرید. باید به زبان نوشتار خیلیخیلی احترام بگذاریم و بااحساس برخورد کنیم.
مثلاً در زبان وقتی دو جمله بخواهیم بههم پیوند دهیم، قطعاً یکی از فعلها حذف میشود. جملههای ناتمام و بدون فعل خیلی قابل فهم نیستند.
در نوشتن داستان شما آن بو، رنگ و فضای اتاق را ساختید ولی همه جملهها اشتباه است و برای بیان احساسات ناتوان است و شلختهوار با زبان برخورد شده است.
زبان داستان باید خیلی نحیف و تمیز و با خودآگاه باشد. این خودآگاهی به شما کمک میکند که در واقع بتوانیم با ارکان جمله نوشته شده بازی کنیم و در متن داستان جابهجایی انجام دهیم. فعل، مفعول، مفعول، فاعل به عنوان ایده در جمله جابهجا کنید تا ایدهای تمیز و شستهورفته داشته باشید و یک لحن زیبا بسازید.
ما در نوشتن داستان نمیگویم این بچه یا شخص بیسواد است، در حقیقت این حرف غلط و اشتباه میباشد بلکه در متن داستان همان شخصیت یا بچه را که غلط حرف میزند را هم باید با جمله شستهورفته و تمیز به نمایش بگذاریم. ما باید به ساختار زبان و داستان خود پایبند باشیم. و به شکل و مدلی غلط و نادرست حرف بزنیم.
اگر شخصیت داستانی ما مفعول را، را جابهجا میگوید باید تا آخر داستان، همان مفعول را، را جابهجا بگوید و بنویسیم. تا جمله تروتمیز داشتهباشیم.
در داستان نویسی دقت کنید هر چیزی میتوانید از جمله حذف کنید و به متن و جمله و معنای داستان ضرر نمیرساند حشر میگویند.
مثلاً در جمله زیر
من میخواستم از ساختمان دادگستری بیرون برم.
میتوانیم بنویسیم
میخواستم از ساختمان دادگستری برم بیرون
در جمله پایینی فاعل بهقرینه حذف شده است و فعل ترکیبی بیرون برم از جابهجای کلمه استفاده شده است.
دقت کنید که در جمله دوم حس خفگی از محیط ساختمان دادگستری را، چقدر ماهرانه با تغییر چند واژه به نمایش گذاشتیم.
سعی کنیدبا کلمات و جملهها بازی کنید و آنها را طوری جابهجا کنید که معنی جمله عوض نشود و درک بهتری به مخاطب بدهد. در ریتم داستاننویسی باید از جملههای چکشی و کوتاه استفاده کنید.
مثالاً فکر کنید منتظر یک تماس تلفنی هستید. در نوشتن باید از جملههای ایستگاهی استفاده کنیم. بلند شد. نشست. زیر کتری را روشن کرد و چیزی به ذهنش رسید. و شروع کنید یک جمله طولانی بنویسید. و دوباره کوتاه کوتاه کوتاه و دوباره یک فکر طولانی، نسبت به موضوع قصه، و بعد دوباره کوتاه کوتاه کوتاه همین فرم را در نوشتن ادامه بدهید.
و وقتی میخواهید یکجا دلزدگی و خستگی را نشان دهید از جملههای کشدار و ترکیبی استفاده کنید.
در تاریخ بیهقی وقتی حسنک وزیر را به پای دار میبرند. جملهها کشدار و طولانی است. انگار که حسنک نمیخواهد به پای دار برود. و جملهها به شکلی چیده شده است. که داستان جلو نمیرود و یک دفعه جملهها کوتاهکوتاه میشود تا حسنک به چوبه دار رفت.
مریم حسنلو
2 پاسخ
بسیار زیبا بود. ما باید بدانیم الماس مان را کا همان داستان هست روی چه رکابی قرار دهیم که مناسب هم باشند. یعنی با چه لحن و زبانی بیان کنیم.
دقیقا درسته، فرم و محتوا کاملا در هم تنیده هستند و جدا کردن یا بیتوجهی به یکی به کلیت داستان ضربه اساسی میزنه