انواع ادبیات

ادبیات
ادبیات، جمع ادبیّه به معنی دانشهای متعلق به ادب است، ادبیات در معنای عام کلمه، غالباً به هر نوع نوشتهای گفته میشود، مثل بخشنامهها، رسانهها، اعلانها، اعلامیهها و آثار تاریخی و علمی و فلسفی و ادبی و دینی.
ادبیات به معنای خاص به هر اثر شکوهمند و ممتازی گفته میشود که در آن عامل تخیّل، دخیل باشد و در ضمن با دنیای واقعی نیز در ارتباط معناداری داشته باشد. از اینرو، اغلب از ادبیات به معنای خاص کلمه با عنوان ادبیات تخیّلی یاد میکنند.
بنابراین، ادبیات به معنای خاص یا ادبیات تخیّلی دربرگیرندۀ همه انواع آثار خلاقۀ شکوهمند و عالی است، چه شعر و چه نثر، مانند منظومههای حماسی، غنایی، تعلیمی، قصّه، داستان کوتاه، رمان، رمانس و آثار وابسته به آنها و در کل شامل ادبیات نمایشی و ادبیات روایتی و شعر غیر روایتی میشود.
در واقع ادبیات، شامل هر نوع از انواع انشا به نثر یا نظم است که هدفش تنها ابلاغ حقایق نیست. بلکه بیان داستان است (خواه ابداعی باشد و خواه از طریق ابداع جانی تازه به آن داده شده باشد.) یا لذت خاطر بخشیدن به وسیلۀ نوعی استفاده از تخیّل آفریننده در کاربرد کلمات.
ادبیات همچنین به بسیاری از آثار غیر تخیّلی که دربارۀ فلسفه، تاریخ، زندگینامه، نقد، نقشهبرداری، علم و سیاست اطلاق شده است. در این معنای گسترده، ادبیات به معنای مجموعۀ آثاری است که در مورد موضوعی واحد نوشته شده باشد؛ ادبیات وحشت، ادبیات ریاضی، ادبیات شیمی، ادبیات اقتصاد و…
ادبیات آرمانشهری
ادبیات آرمانشهری یا ادبیات اوتوپیایی به هر اثر داستانی، فلسفی، مذهبی و سیاسی گفته میشود که تصویری خیالی از دنیایی بهدست بدهد که در مقایسه با دنیای واقعی جنبۀ آرمانخواهی داشته باشد.
اولین بار افلاطون فیلسوف یونانی در کتاب«جمهوریت» خود از اوتوپیاutopia(ترکیبی از دو واژه یونانی ou به معنی هیچ و نیست و topos به معنای موضع و مکان یعنی آرمانشهر یا مدینۀ فاضله یا ناکجاآباد توصیفی ارائه داده است.
سر تامس مور انسان انگلیسی عهدنوزایی این اصطلاح را از فلسفه به حیطۀ ادبیات کشاند و با نوشتن کتاب داستانی «اوتوپیا»، ادبیات آرمانشهری را مطرح کرد.
سر تامس مور در کتاب «اوتوپیا» جزیرهای خیالی را توصیف میکند که همۀ قوانین، آداب و رسوم و سیاستهای آن برای لذت بردن از زندگی، درحد کمال مطلوب تنظیم شدهاست.
مفهومی که سر تامس مور از ادبیات آرمانشهری ارائه میدهد، دو پهلو است و بهتدریج دو نوع ادبیات آرمانشهری را تصور میکند که انسان برای فرار از جهانِ واقع به آن پناه میبرد و در نوع دوم، آرمانشهری مطرح میشود که نویسنده در آن به دگرگونی و بهسازی جهان واقع دست میزند تا دنیایی آرمانی و کمال مطلوب و شایستۀ زیستن انسان را بیافریند؛ البته مرز مشخصی میان این دو نوع ادبیات آرمانشهری وجود ندارد.
البته پیش و بعد از تامس مور ادبیات آرمانشهری بسیاری نوشته شده که «شهر خدا» اثر سنت آگوستین (۳۵۴ـ۴۳۰ م)، روحانی قرن چهارم میلادی از آن جمله است. سنت آگوستین بهشت مسیحیت را بهعنوان شهر آسمانی و آرمانی عنوان میکند.
در مقابل ادبیات آرمانشهری، ادبیات پیلدشهری (ادبیات بیمارگونه) یا ادبیات ضد آرمانشهری قرار دارد که در آن، آیندهای که برای جامعۀ بشری تصویر میشود، شوم و بیمارگونه و سرشار از پلیدی است.
از جمله رمانهای ادبیات پلیدشهری در «ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کستلر، رماننویس مجاری و رمانهای «دنیای قشنگ نو» نوشتۀ آلدوس هاکسلی و اثر جورج اورول نویسندگان انگلیسی است.
در این آثار خصلتهای پاک انسانی به پستی میگراید و جای خود را به رذالتها و خصوصیتهای بهیمی میدهد و شر و پلیدی برجامعه حاکم میشود؛ مثلاً در رمان « دنیای قشنگ نو» روابط مرد و زن و عشقبازی به نحو مبتذل و پیش پاافتادهای تصویر شده است و در «۱۹۸۴» خصوصیتی بیمارگونه بر سراسر رمان حاکم است و عشق میان زن و مرد و فرزند، جرم و گناه نابخشودنی به حساب میآید.
ادبیات تطبیقی
تطبیق در لغت به معنی مقایسه کردن،کنار هم گذاشتن دو چیز یا چند موضوع برای بررسی از نظر فنی، زیبایی، فکری، محتوایی، کیفی، کمی، تاریخی و اجتماعی و… است.
حوزۀ مهمی از مطالعۀ ادبیات است که به بررسی و تجربه و تحلیل ارتباطها و شباهتهای بین ادبیات زبانها و ملیتهای مختلف میپردازد.
ادبیات تطبیقی، گاهی به انتقال پدیدههای ادبی از ملتی به ادبیات دیگر ملتها اشاره دارد و جابهجای و انتقال، گاهی در حوزۀ کلمه و موضوعهاست و گاهی به تصویرها و قالبهای مختلف بیان چون غزل، قصیده، رباعی، مثنوی، داستان و مقاله توجه دارد.
در قرن نوزدهم همزمان با شروع مطالعۀ تطبیقی ادیان و اسطورهها، دانشمندان مختلف به مطالعۀ تطبیقی ادبیات زبان و ملیتهای مختلف رو کردند.
از جمله این دانشمندان بالدنسپرژه، سنت بوو، ایپولیتتن و برونتیر و ولادیمیر پروپ را میتوان نام برد. مطالعۀ شکلهای مختلف قصّهها و حماسهها و مطالعه انواع ادبی یا آنچه پرونتیر آن را تحوّل انواع ادبی نامیده است.
همچنین مطالعۀ سر منشأها و منابع مشترک در ادبیات مختلف نیز بررسی تأثیر متقابل نویسندههای ملل مختلف بریکدیگر و بالاخره مطالعۀ نظریهها و روشهای زیبایی شناسانه و شیوههای نقد ادبی از جمله مباحث ادبیات تطبیقی است.
ادبیات تعلیمی
ادبیات تعلیمی، ادبیاتی است که هدف و غایتی جز آموختن ندارد. اثر تعلیمی، عقیده و حکمت یا خصوصیتی مذهبی، اخلاقی و معنوی را میآموزد یا دربارۀ حرفه و فن یا علوم عمل اطلاعاتی به دست میدهد.
آثار تعلیمی در ابتدا مثل همۀ وجوه ادبیات به شعر بود و در مراحل نخستین جامعۀ بشری هدفی نداشت جز فراهم آوردن مقدماتی که موجب شود خواننده یا شنونده بهتر مطالب و مفاهیم را بیاموزد و در یاد نگه دارد، و بعدها حوزۀ ادبیات داستانی را نیز در بر گرفت.
ادبیات تعلیمی با آثار هزیود (هشت قرن پیش از میلاد) رونق گرفت. هزیود در آثار خود به نام «کارها و روزها» و «شجرهنامۀ خدایان» اشعاری تعلیمی ارائه داد که غایت مقصود هر دو اثر، آموزش بود. بعدها هر اثری چه به شعر، چه به نثر که از چنین خصوصیتی برخوردار بود، تعلیمی خوانده شد.
اصطلاح تعلیمی طعن و تحقیری با خود دارد و اغلب این معنی را القا میکند که ادبیات در خدمت غرض و منظور خاصی قرار گرفته است و خواننده با اثری نازل و فرو دست روبهروست.
اما گذشته از اغلب آثار خلاقهای که خصوصیتی آموزنده دارند، در میان آثار تعلیمی گاهی با شاهکارهایی روبهرو میشویم که این نحوۀ برخورد را نفی میکند و خصلت خلاقه و والای اثر، جنبه تعلیمی آن را تحتالشعاع قرار میدهد، مثل «شاهلیر» اثر ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی و رمانهای «کلبۀ عمو توم» نوشتۀ هریت بیچر استو و «جنگل» اثر آپتن سینکلر نویسندگان امریکایی.
ادبیات تفالهای
اصطلاح ادبیات تفالهای بهصورتی تحقیرآمیز برای نوع خاصی از ادبیات داستانی و نویسندگان آن به کار میرود. در طول جنگ جهانی اول و بیش از آن، مجلههایی در آمریکا چاپ میشدند که کاغذهای بسیار ارزان قیمت و نامرغوبی داشتند که از تفاله خمیر چوب درست شده بود.
این مجلهها معمولاً نزدیک به صد و بیست صفحه و در اندازههای ۷ در ۱۰ اینچ چاپ میشدند و روی جلدهای جلف و زنندهای داشتند. داستان کوتاه و گاه خلاصۀ بعضی از رمانها در این نوع مجلهها چاپ میشد، اما مندرجات آنها چندان ارزش هنری نداشت.
اصطلاح تفالهای هم در مورد این مجلهها و هم در مورد ادبیاتی که در آنها عرضه میشد و نیز نویسندگان آنها معمول و متداول شد. در سالهای ۱۹۲۰ تعداد این مجلهها در امریکا به دویست عنوان میرسید و بسیار متداول بودند. رواج کار این تا دهۀ ۱۹۳۰ طول کشید و سرانجام تلویزیون از رونق آنها کاست و جای آنها را گرفت.
در تاریخ ادبی،مجلههای تفالهای از این نظر اهمیت دارند که نخستین نمونههای داستان پلیسی و جنایی امریکایی در آنها چاپ شد. و همچنین نمونههایی از داستانهای هراس انگیز و بسیاری از داستانهای شگفتآور و مافوق طبیعی و خیال و وهم در این مجلهها چاپ میشد و داستانهای علمی از طریق آنها رایج متداول شدند.
ادبیات تفالهای اساساً بیارزش و آنگونه که آلدوس هاکسلی توصیف کرده است به حد باورنکردنی چرند و مهملاند. هرزهنگاری های جلف و سبک، وسترنهای ضعیف، داستانهای کوتاه جنایی و پلیسی حد پایین و رمانسهای جدید احساساتی درجه سه، ادبیات تفالهای را تشکیل میدهند. در ایران اغلب خصوصیتهای ادبیات تفالهای در داستانهای پاورقی (رمان پاورقی) مجلهها دیده میشود.
ادبیات تفریحی
ادبیات تفریحی یا ادبیات واقعیت گریز نوشتهای است که قصد و نیت آن فقط سرگرم کردن خواننده است و نویسنده در آن با ارائه جهان عجیب و غریب، ماجراهای هیجانانگیز و تکان دهنده یا معمّاهای اسرارآمیز و وقایع کنجکاوی برانگیزد و بیبنیاد خواننده را فریفته کند. ادبیات تفریحی جز سرگرم کردن خواننده هدفی ندارد. ادبیات تفریحی فقط برای آن نوشته میشود که خواننده را برای مدتی از جهان واقعی دور کند و به دنیای فارغ از مشکلات زندگی ببرد و او را سرگرم کند.
ادبیات خیال و وهم
ادبییات خیال و وهم یا فانتزی، دوری آگاهانه از دنیای واقعی را به نمایش میگذارد. ادبیات خیال و وهم شامل آن نوع از آثار خلاقۀ ادبی است که با جهان واقعی اشیاء و اعمال رابطه اندکی داشته باشد و با دنیای خیالی پریها، دیوها، جنها، غولها، کوتولهها و دیگر پدیدههای غیرواقعی سرو کار داشته باشد یا دنیایی رؤیاگونه و غیرمنطقی را نشان بدهد. در این گونه آثار حقایق طبیعی و جسمانی و قوانین زمان و مکان فدای توصیف حقیقت والاتری میشوند.
ادبیات داستانی
ادبیات داستانی در معنای جامع آن به هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن برجنیۀ واقعی و تاریخیاش بچربد، گفته میشود؛ از اینرو، ظاهراً باید همۀ انواع خلاقۀ آثار ادبی را در بربگیرد چه نثر، چه نظم، اما در عرف نقد امروز به آثار روایتی خلاقۀ منثور، ادبیات داستانی میگویند.
ادبیات داستانی بخشی از ادبیات یا ادبیات تخّیلی است و تفاوت عمدۀ آنها با هم در این است که ادبیات داستانی تنها انواع آثار داستانی روایتی منثور را در میگیرد، خواه این آثار از خصوصیت شکوهمند و عالی ادبیات تخّیلی برخوردار باشد، خواه نباشد، یعنی هر اثر روایتی به نثر خلاقهای که با دنیای واقعی ارتباط معنیداری داشته باشد،در حوزۀ ادبیات داستانی قرار میگیرد.
ادبیات رمزی
ادبیات رمزی، دستهای از آثار ادبی فارسی است که در آنها ظاهر متن دلالت برمدلولها یا مصادیقی دارد که بنا برعادات زبانی و تجربی ما، معنایی عقلپذیر ندارد که همۀ خوانندگان آن را یکسان دریابند یا مدلول و مصداقی عقلپذیر دارند، اما بافت درون متنی و بیرون متنی اجازۀ قبول متن را در معنی حقیقی و قراردادی کلمات نمیدهد.
ادبیات زیرزمینی
ادبیات زیرزمینی مجموعۀ آثار ادبی گفته میشود که بهطور غیرقانونی و به صورت پنهانی چاپ و منتشر میشود و هدف از آن معمولاً مخالفت با حکومت یا عوامل قدرت در جامعه است، گاه این نوع ادبیات مستقیماً به مخالفت با حکومت نمیپردازد، بلکه در آن مباحثی مطرح میشود که از نطر حکومت، مضرّ و غیرمحاز تشخیص داده میشود و به اصطلاح ادبیات ممنوعه یا (کتب ضالّه) نام میگیرد.
ادبیات ژورنالیستی
ادبیات ژورنالیستی به آثارمنظوم و منثور نیمخلاقه یا خلاقهای گفته میشود که از وقایع روزمرۀ عصر خودملهم شود و موضوعهای روز و خبری را دستمایۀ کار خود قرار دهد. معمولاً با گذشت زمانی این وقایع و تغییر اوضاع و احوال، موضوعهای آن کهنه و فراموش میشود و کمتر رغبت کسی را به خواندن برمیانگیزد، مانند رمان «سیاحتنامۀ ابراهیم بیک» اثر حاجی زینالعابدین مراغهای و همچنین بیشتر شعرهایی که در دورۀ مشروطیت سروده میشد و هدف از آن آگاه کردن مردم از اوضاع و احوال آن دوران بود.
ادبیات شفاهی
همۀ انواع قصّههای عامیانه مثل افسانۀ تمثیلی، حکایت اخلاقی، اسطوره، متل و همچنین بعضی از آوازها و ضربالمثلهایی که در فرهنگ مردم پیش از اختراع حروف الفبا وجود داشته و از نسلی به نسل دیگر رسیده است، جزو ادبیات شفاهی به شمار میآید. اغلب قصّههای کوتاه و بلند نویسنده ندارد و سینه به سینه نقل شده است تا وقتی که گزارنده و نقّالی آنها را به روی کاغذ آورده است.
ادبیات شهوانی
ادبیات شهوانی یا ادبیات اروتیک نوشتهای است که با عشق یا ادبیات اروتیک نوشتهای است که با عشق جنسی و توصیف کم و بیش صریح جزئیات آن مشخص میشود؛ بهعبارت دیگر، ارائه عشق در ادبیات وقتی اروتیک نامیده میشود که از کیفیت شهوتانگیزی و جسمانی برخوردار باشد. هر چند اصطلاح ادبیات عاشقانه، شامل ادبیات شهوانی نیز میشود، اما معمولاً نوشتههایی که به داستان عشقی یا شعر عشقی معروفاند، به جزئیات خاص جنسی نمیپردازند، در آنها به کار گرفته نمیشود.
ادبیات عامّه
ادبیات عامه یا ادبیات توده یا فرهنگ عوام یا فولکور در مقابل ادبیات رسمی که مخلوق ذهن مردم باسواد و تحصیل کرده است و مجموعهای است از ترانهها و قصّههای عامیانه، نمایشنامهها، ضربالمثلها، سحر و جادو و طب عامیانه که در میان مردم ابتدایی وبیسواد رواج دارد. بنابراین، بیشتر به روایتهای شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. این نوع ادبیات را تنها وقتی میتوان بهطور دقیق مورد بررسی قرار داد که گردآوری شده و بهصورت مکتوب در آمده باشند.
ادبیات عامّهپسند
نوعی از ادبیا است که خوانندۀ بسیار دارد. این نوع کتابها ارزش ادبی چندانی ندارند و مخاطبان آنها از لحاظ فرهنگی در حد پایین و متوسط قرار دارند. بعضی از انواع رمانها مثل بسیاری از رمانهای حادثهای و رمانهای پلیسی و جنایی و جاسوسی و بسیاری از رمانهای بهظاهر تاریخی از زمزۀ ادبیات عامهپسند به شمار میآیند. در این نوع رمانها، هم نویسنده و هم اثر در سطح ذوق عامّه مردم هستند، از این جهت، نه کتابها و نه نویسندگان آنها هیچکدام جدّی گرفته نمیشوند.
ادبیات غیر تخیّلی
ادبیات غیرتخیّلی نوعی از ادبیات در مقابل داستان یا ادبیات داستان است. در واقع، ادبیات غیرتخیّلی شاخهای از ادبیات به معنای عام است که اعمال و افکار را براساس آنچه اتفاق افتاده است، گزارش میدهد.
سفرنامه، خود زندگینامه، مقاله و کتابهای تاریخی ادبیات غیر تخیلی محسوب میشوند. برخی از داستانها و نمایشنامهها و بعضی از شعرها از عناصر ادبیات غیرتخیّلی بهره گرفتهانذ. در بعضی از انواع غیرتخیلی نیز خلاقیت و ابتکار وجود دارذ. مثل بسیاری از زندگینامهها، بعضی از ادیبان، انواع ادبیات غیرتخیلی را ژورنالیسم نو نیز نامیدهاند و آن نوعی از گزارش و تفسیر واقعیات است که از اواسط سالهای ۱۹۶۰در امریکا متداول شد.
ادبیات فرودستان
ادبیات فرودستان یا پوپولیسم ادبیاتی است که در اوایل قرن بیستم در فرانسه رواج یافت و رونق آن حاصل تلاش انجمنی بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی در فرانسه تشکیل شد و بنیانگذار آن لئون لومونیه بود. اعضای این انجمن چند تن از نویسندگان فرانسوی بودند که میخواستند ادبیاتی بهوجود بیاورند که زندگی مردم طبقه متوسط و پایین اجتماع را توصیف کند، رمانهایی که این نویسندگان منتشر کردند، شخصیتهایی از مردم طبقۀ فرودست و پایین جامعه داشت که زندگی آنها بسا شیوهای واقعگرایانه و گاه ناتورالیستی به نمایش گذاشته میشد. تلاش این نویسندگان واکنشی بوددر برابر ادبیات مجلسی و ادبیات روشنفکری که ئر همان اوان در فرانسه رواج شده بود.
ادبیات مدنی
در نیمه دوم قرن نوزدهم(فاصلۀ سالهای ۱۸۶۰و۱۸۸۰) طرز تفکری در میان روشنفکران روسی روایج شد که واکنشی بود در برابر نظریۀ هنر برای هنر.
این طرز تفکر مایۀ روواج نوعی از ادبیات شد که ادبیات مدنی نام گرفت. مکتبی که براساس این طرز تفکر در نقد ادبی بهوجود آمد، که به نقد ادبی معروف شد. نظریهپردازان این جریان ادبی عبارت بود از بلینسکی، چرنیشفسکی و دابرولیویف که معتقد بودند اثر هنری باید فایدۀ اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی داشته باشد و هر اثر هنری باید برحسب میزان سودبخشی آن مورد داوری قرار گیرد نه با معیار زیباشناسی.
ادبیات معترض
ادبیات معترض، شعر، داستان یا نمایشنامهای است که در اعتراض به روشهای سیاسی یا اجنماعی غیرعادلانه و ناحق نوشته میشود، برای مثال سیاست تبعیض نژادی که در جنوب افریقا بهکار میرفت، از آغاز قرن بیستم به بعد، نوعی ادبیات معترض بهوجود آورد و نویسندگان بسیاری چه سفید و چه سیاهپوست، با هدف اعتراض به این سیاست کتابهایی نوشتند.
ادبیات مقاومت
ادبیات مقاومت به شعرها، داستانها، نمایشنامهها، سرودها، ترانهها و تصنیفهایی گفته میشود که در دوران خاصی از تاریخ ملتی یا قومی بهوجود میآید و هدف آن ایجاد روحیۀ مبارزه و پایداری در مردم است. معمولاً این نوع آثار در دورۀ خاصی بهوجود میآیند و اگر هنرمندانه پرداخته شوند،از حیطۀ تنگ ادبیات قومی و ملی بیرون میآیند و بهصورت شاهکارهای ادبیات دنیا ماندگار میشوند.
ادبیات مقاومت معمولاً به توصیف دلاوریها از خودگذشتگیهایی میپردازد که ملتی یا قومی در برابر ملتی یا قومی در برابر ملتی یا قومی دیگر، که اغلب اشغالگر یا متجاوز است، از خود نشان میدهد. این نوع ادبیات احساسات قومی و ملی را برمیانگیزد و روح مبارزه را در مخاطبان خود زنده میکند.
پی.نوشت: برگرفته از واژهنامه هنر داستاننویسی
ادامه دارد…
مرسی جالب بود منتظر بقیه اش هستیم