ای. ام. فورستر، رماننویس و منتقد انگلیسی در کتاب « جنبههای رمان» داستان را چنین تعریف میکند:« داستان نقل وقایع است بهترتیب توالی زمانـدر مثل ناهار پس از چاشت و سهشنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ میآید.»
و برهمین منوال، داستانی که واقعاً داستان باشد، باید واجد خصیصه باشد:«شنونده را بر آن دارد که بخواهد بداند که بعد چه خواهد شد. یا به تعریفی دیگر داستان توالی حوادث واقعی و تاریخی یا ساختگی است، بنابراین تسخیر عمل به وسیلۀ تخیل را ارائه میدهد.»
خصلت بارز داستان آن است که بتواند ما را وادار کند که بخواهیم بدانیم بعد چه اتفاقی میافتد. در این مفهوم عام، تنها زمان عمل مهمی است و اینکه چه اتفاقی افتاده و بعد چه اتفاقی روی خواهد داد، اشاره شده است.
داستان شالودۀ هر اثر روایتی و نمایشی خلاقۀ است و در همۀ انواع این دو گروه، داستان رشتۀ وقایعی است که برحسب ترتیب توالی زمان روی میدهد؛ از اینرو، داستان عنصر مشترک همۀ انواع ادبی خلاقه است.
در آثار یونان باستان (تراژدی، حماسه) قصه، رمانس، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، شعر روایتی و اشکال خلاقۀ دیگر، داستان وجود دارد.
شکلگرایان (شکلگرایی) روس معتقدند که داستان روایت کامل حوادث بهترتیب زمانی است که داستاننویس ترتیب واقعی آن را در روایت پیرنگ تغییر میدهد؛ بنا به نظر آنها داستان توالی خام و طبیعی و دستنخورده حوادث است، که در نظم محتمل خود در طی زمان مرتب اتفاق میافتد، در حالی که پیرنگ انتخاب خاص و باز آفرینی حوادث است.
داستان تنها و بهخودی خود مادۀ خام درک شده از حوادث است که داستاننویس برای به انجام رسانیدن نظم پیرنگ، حوادث را بازسازی میکند.
شفیعی کدکنی در کتاب «رستاخیز کلمات» چنین میگوید:« صورتگرایان وقتی پیرنگ را بهکار میبرند، نظر به وجه خلاق یک اثر هنری داستانی دارند. از نظر ایشان آنچه از مجموعۀ وقایع زندگی روزمره یک شاهکار ادبی به وجود میآورد، همان پیرنگ است.
اگر نظام طبعی و علت و معلولی یک واقعه یا چند واقعه را بیان کنیم، ما با مواد قصه و حکایات و وقایع روزمره سروکار داریم، اما وقتی هنرمندی که استعداد و مهارت در داستاننویسی دارد.
مثل چخوف یا داستایفسکی میآید و با نگاه هنری خود در مجموعۀ وقایع چیزهایی را پس و پیش میکند، چیزهایی را حذف میکند و پیرنگ را بهوجود میآورد، ما با داستان در معنای هنری آن سرو کار پیدا میکنیم.»
ولادیمیر پروب قصهشناس روسی معتقد است هر متنی که بیانکننده تغییر وضعیت و موقعیت از حالتی متعادل به غیرمتعادل و بازگشت به غیرمتعادل باشد، داستان است. این تغییر وضعیت و موقعیت یا حادثه از عناصر اصلی داستان است، بدون این رویداد، داستانی بهوجود نخواهد آمد.
معمولاً در ادبیات تخیلی ایران و غرب، داستان را به معنای عام و خاص آن بهکار میبرند؛ در معنای عام به هر اثری که از کیفیت خلاقه برخوردار باشد، داستان میگویند و در معنای خاص مترادف داستان کوتاه است.
آخرین دیدگاهها