عاشق نوشتن و نویسندگی ...

مدیریت ذهن قصه‌گو

آگاهانه و ناخواسته ذهن ما در طول روز درگیر اتفاقاتی‌ست که پیش‌روی ما رخ می‌دهد. آن موقع، ذهن قصه‌گوی ما در حال پردازش ماجرایی می‌باشد که به احتمال زیاد آن روز، دید یا شنیده هستیم.

اجازه دهید با شما راحت‌تر باشم. فکر کنید که در مراسمی شرکت کردید و بین دوستان خود جمع شدید. رفتاری از شما یا دوستان و حتی از میزبان، در مراسم سر می‌زند اگر بارها بخواهید تعریف کنید هربار به شکلی دیگر بازگو می‌کنید جمله‌ای اضافه می‌کنید یا موضوعی را که دوست نداشتید از گفتنش صرف‌نظر می‌کنید و حتی فراموش می‌کنید.

دوست عزیزی از تجربه‌های خودش می‌گفت:« همیشه همراهم موقعی که به مهمانی می‌روم. دفترچه یادداشتی دارم که بعد از دورهمی شروع می‌کنم به نوشتن رفتارم و اجازه نمی‌دهم ذهن قصه‌گویم به آن دست برد بزند. و اگر احساس کنم که در دورهی برخوردم اشتباه و نادرستی داشتم؛ سعی می‌کنم در دیدار دوباره تکرار نکنم.

البته برای دوستانی که علاقمند به حوزۀ نویسندگی می‌باشند، تاکید می‌کنیم، از کوچکترین جنبنده که در اطراف خود می‌بینند برای نوشتن الهام بگیرند.

ذهن قصه‌گوی ما، به‌صورت آگاهانه باید فعال باشد در دورهمی‌ها و مهمانی‌ها باید طرز رفتار و پوشش و نشست و برخاست اطرافیان خود در نظر بگیریم. و اجازه دهیم با روند طبیعی خود شروع به قصه‌گویی کند. از نوشتن جزئیات ریز و درشت هراس نداشته باشید و وقتی متوجه می‌شوید که آن چه که می‌نویسید اصلاً اتفاق نیافتاده است نگران نباشید. در داستان‌نویسی و نوشتن یک ماجرا قرار نیست ما نکته‌به‌نکته و جز‌به‌جز آن اتفاق را تعریف کنیم. بلکه می‌خواهیم با مدیریت ذهن قصه‌گویی خود، داستانی جذاب برای مخاطب خود بنویسیم.

حتماً در جمع دوستان و اقوام خود، دوستی دارید که وقتی می‌خواهد ماجرایی را تعریف کند آن‌قدر با آب و تاب اتفاق افتاده را بازگو می‌کند که شما فراموش می‌کنید که غذا را روی گاز گذاشتید. یا کودک خود را در دستشویی تنها رها کردید.

فراموش نکنید که با مدیریت ذهن داستان‌پرداز خود و با الهام گرفتن از اتفاق‌های کوچک و بی‌ارزش، و با کمک گرفتن از ساختار نمایشی داستان‌نویسی می‌توانیم اثری زیبا و به‌یادماندنی خلق کنیم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط